باز باران!

ادبیات،روان شناسی و ....

باز باران!

ادبیات،روان شناسی و ....

درس هفتم

 درس هفتم تماشای بهار از فارسی سوم راهنمایی
 

 دیدن دامن صحرا و تماشای بهار خوش بود. یک جمله ی اِ سنادی است.

 معنی و مفهوم :  به هنگام سپیده دم ، دیدن فصل بهار چه زیباست !

* آفرینش همه تنبیه خداوندِ دل است / دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

 1-  آفرینش : پدیده های خلقت ، این واژه اسم مصدر است. ( بن مضارع + ِ ش )  2-  ( همه ) در مصراع اوّل به معنی تماماً در مفهوم قید است.  3- تنبیه : آگاهی  4- خداوند ِدل : صاحب دل ،  عاشق ، دوست دار حقیقت

5-  دل ندارد : عاشق نیست ، بصیرت و آگاهی ندارد.  6- اقرار : بیان کردن

 معنی و مفهوم : پدیده های خلقت ، آگاه کننده ی انسان های عاشق و خردمند است. هرکسی که زبان ستایشگری خداوند را نداشته باشد، عاشق نیست.

  * این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود / هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

  1- این : صفت اشاره  2- همه : صفت مبهم 3-  نقشِ عجب : شگفتی های آفرینش  4-  در و دیوار وجود : منظور هستی و روزگار است.  5- هر که فکرت نکند : به دو صورت می توان معنی کرد. 1لف -  هرکسی که اندیشه نکند ب هرکسی که به فکر تو نباشد. به نظر می رسد معنی  اوّل درست تر باشد. 6- نقش بود بر دیوار : کنایه از نابود شدن 7- در مصراع اوّل حذف فعل به قرینه ی معنوی وجود دارد. معنی و مفهوم :  کسی که با دیدن این همه  شگفتی  های آفرینش ، اندیشه و تفکّر نکند شایسته ی نابودی است.

 *  کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند / نه همه مستمعی فهم کند این اسرار

 1-  کوه و دریا و درختان : گروه نهادی  2-  همه : به معنی تماماً  در مفهوم قید است.  در تسبیح : در ستایش مسند جمله است. در مصراع اوّل مسند به شکل متمّم آمده است. 3-  َ ند : هستند ، فعل اسنادی 4-  نه : منفی -   سازفعل است. نه همه مستمعی فهم کند : هر مستمعی فهم نکند. 5-  همه در مصراع دوم به معنی ( هر ) است و صفت مبهم است.  6- این : صفت اشاره 7- اسرار : جمع سِر ، به معنی راز ها

 معنی و مفهوم :  همه ی پدیده های خلقت خدا را ستایش می کنند و انسان های نادان این راز ها را درک نمی کنند. 

  * خبرت هست که مرغان سحر می گویند / آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار

 1-   خبرت هست : آگاهی داری ؟ 2- مرغان سحر : بلبلان 3-  می گویند : مضارع اخباری 4-  خفته : صفت جانشین اسم ، به معنی انسان های بی خبر و نادان  5- سر از خواب جهالت بردار : آگاه باش، دانایی پیشه کن.6- بین واژه های خفته و خواب  تناسب وجود دارد.  7- خواب جهالت  : تشبیه بلیغ اضافی است.  جهالت به خواب تشبیه شده است.  8-  این بیت حسن تعلیل دارد.  معنی و مفهوم :  آواز بلبلان و پرندگان به خاطر این است که تو از خواب جهالت دست بر داری.

 نکته  :  ابیات زیر با بیت های  چهارم و پنجم تناسب معنایی دارد.

  1-  توحید گوی او نه بنی آدمند و بس / هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد

  2-  سحر گنجشکان در جیک جیکند / به تسبیح خدای  لاشریکند

  3- گفتم : این شرط آدمیّت نیست / مرغ تسبیح گوی و ما خاموش

  4- هنگام سپیده دم خروس سحری / دانی که چرا همی کند نوحه گری

   یعنی که نمودند در آیینه ی صبح / از عمر شبی گذشت و تو بی خبری

*  تا کی آخر چو بنفشه ، سر غفلت در پیش / حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

 1-  تا کی آخر : گروه قیدی است. تا چه وقت ؟  2-  چو : حرف اضافه ، به معنی مثل و مانند 3- بنفشه : متمّم 4- بنفشه : نماد انسان غفلت زده است.  5- سر غفلت در پیش : در نادانی به سر بردن 6- حیف باشد. جمله اسنادی است. حیف ، مسند جمله است.  7-  تو در خوابی : جمله اسنادی است.  در خوای : مسند به شکل متمّم  8-  نر گس بیدار. حذف فعل دارد. نرگس نماد انسان های آگاه و دانا 9- بین واژه های بنفشه و نرگس تناسب وجود دارد.  10- بین واژه های خواب و غفلت تناسب وجود دارد.

نکته طلایی :  از میان گیاهان ، بنفشه در مقابل نور بی تفاوت است و هیچ احساسی ندارد. شاعر  این گل را نماد انسان غفلت زده  می داند. امّا گلِ نرگس در مقابل نور حسّاس است و نماد انسان آگاه و بینا است.  منظور از نور : حقیقت و  آگاهی است. معنی و مفهوم :  مثل بنفشه در جست و جوی حقیقت بی تفاوت نباش و مثل گل نرگس بینا و حقیقت  جو باش.

 *  که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب ؟ / یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار ؟

  ۱-  در مصراع اوّل  ( که ) تواند؟ ضمیر پرسشی است.  ( که ) دهد . حرف پیوند وابسته ساز است.2-  الوان : رنگارنگ  3-  چوب : مجازاً به معنی شاخه است.  گل صد برگ : گل های فراوان رنگی 4- بین واژه های گل و خار تناسب و تضاد معنایی وجود دارد. بیت  استفهام انکاری دارد.

معنی و مفهوم :   کسی غیر خدا نمی تواند میوه های رنگارنگ و گل های  فروان به وجود آورد.

 * عقل ،حیران شود از خوشه ی زرّین عنب / فهم ، عاجز شود از حقّه ی یا قوت انار

 1- عقل : نهاد   2- حیران : مسند 3-  شود : فعل اسنادی است. 4-  زرّین : صفت نسبی است. 5- عنب : انگور 6-  فهم : نهاد  7- عاجز : مسند  8-  حقّه :  ظرفی کوچک که در آن جواهر یا  چیز های دیگر نگه می دارند. یاقوت انار: منظور دانه های قرمز انار است.

  معنی و مفهوم :  عقل و فهم از این همه شگفتی های خلقت  حیران و سر گشته می شوند و درک رسیدن به حقیقت را ندارند

 * پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز /  ماه و خورشید مسخّر کند و لیل و نهار  

 1- پاک و بی عیب : بدون نقص 2- تقدیر : حکم  الهی  3-  مسخّر :  رام و مطیع ، به خدمت  گرفته شده

 معنی و مفهوم :  خداوندی که به حکم و تقدیر خود بدون عیب و نقص ماه و خورشید و شب و روز را مطیع و رام خود کرده و در خدمت انسان قرار داده است.

 * تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او /  همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزا ر

 1-   تا : حرف اضافه چون به معنی فاصله است. قیامت : متمّم قیدی  2-  در مصراع اوّل حذف فعل به قرینه ی معنوی دیده می شود. 3-  اندر : حرف اضافه 4- کرم و رحمت : گروه متمّمی   5- همه : ضمیر مبهم ، نقش دستوری آن نهاد است. 6- یکی گفته : گروه مفعو لی  7-  بین واژه های یکی و هزار : تضاد وجود دارد.

 معنی و مفهوم : لطف و محبّت خداوند همیشگی و جاودانه است و نمی توان یکی از هزاران نعمت های خداوند را سپاس گفت.

 * نعمتت بار خدایا، ز عدد بیرون است / شکر اِنعام تو هر گز نکند شکر گزار

 1-  نعمت : نهاد 2- ( ت ) ضمیر پیوسته نقش  دستوری آن  مضاف الیه است. 3-  ز عد بیرون است : فراوان است ، بی شمار است.   4- بار خدایا ،  شبه جمله است. 5- شکر گزار : نهاد 6- شکر :  مفعول 7-  اِنعام : نعمت دادن  8- تو : مضاف الیه     9- هرگز : قید

 نکته  :  اَنعام : به معنی چهار پایان است. این واژه را با اِنعام اشتباه نگیریم.

 معنی و مفهوم : خداوندا ! نعمت هایت  بسیار فراوان است و هیچ کسی  زبان شکر گزاری از آن را ندارد.

 نکته  : ابیات زیر با بیت های  ده و یازده تناسب معنایی دارد.

1- فضل خدای را کِه تواند  شمار کرد / یا کیست آن که شکر یکی از هزار کرد ؟

2-  از دست و زبان کِه برآید / کز عهده ی شکرش به در آید ؟

* سعدیا، راست رُوان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار

1-  سعدیا ، : شبه جمله ، سعدی : منادا 2-  راست رُوان : انسان های صادق و حقیقت گو ، نهاد جمله است 3- گوی سعادت بردند : سعادت مند شدند. به موفّقیّت رسیدند.  4-  راستی کن : صادق باش ، درستکار باش 5-  منزل : مقصد ، هدف 6- کج رفتار : گمراه ، کسی که راه نادرست می رود.

 معنی و مفهوم :  انسان های صادق ، راه درست و سعادت را می یابند و انسان گمراه هیچ گاه به مقصد و هدف خود نخواهد رسید.    ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی / این ره که تو می روی به ترکستان است.

 نکته  :  کعبه : نماد سعادت   و ترکستان : نماد گمراهی و بدبختی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.